« از دل خاک نیلوفر آبی شکوفه می کند
و از طریق آزمایش سخت، چیزی ورای رقابت پدید می آید.هرگاه بتوانیم آن چیز والاتر و ارزشمند را به سرعت به چنگ آوریم ،نشانه ان است که در عالی ترین مسیر فرآیند بیداری به پیش می رویم و انگاه در افرینش دنیای خویش نقشی فعال و چشمگیر را آغاز خواهیم کرد.»
*از کتاب بازتابهای روح اثر رایموند*

هرگاه شاد می شوید تجربه آن شادی سالهای سال در یادتان باقی می ماند.زمان و اتفاقات گاهی می توانند شادی را از ما دور سازند اما نمی توانند آن را از بین ببرند.شادی نیاز به یادآوری ندارد،
زیرا همیشه با ماست و همه آن کاری را که باید انجام بدهیم این است که به آن اجازه دهیم قلبمان را لبریز کند.
زمین تغییر خواهد کرد،رنگها محو خواهند شد،صداها خاموش خواهند شد،اما شادی همواره تازه است و برای همیشه زنده می ماند.حتی هنگامی که خاطراتمان کمرنگ می شوند،شادی ها درخشان تر خواهند تابید زیرا شادی جاودانه است.
شادی را به زندگی ات دعوت کن تا برای همیشه آنجا بماند،هرچه بیشتر به شادی اجازه دهی که تو را لمس کند و لبریز سازد،بیشتر در زندگی ات باقی خواهد ماند.شادی را به درون لحظاتت وارد ساز و ارزشی را خلق کن تا برای همیشه با آن باشی.شادی را به دیگران منتقل ساز تا هر لحظه هدیه ای را دریافت کنی.

 

زندگی شما انعکاس درون شماست...

جهانی که در آن زندگی می کنیم کاملا قانونمند است و رنج هایی که می بریم هدفی در زندگی ما داردو آن آموختن چیزی به ماست.
ما باید به دنبال یافتن درس های آنها باشیم.
جهان انعکاس باورهای شماست و آنچه را که هستید به شما باز می تاباند.نقطه تمرکز شما کجاست؟....به درون خود نگاه کنید،خود را ابراز کرده و گرامی بدارید.به این معنا که خود را دقیقا همانطور که هستید بپذیرید و دوست بدارید.مثبت و منفی هر دو درون شماست و شما باید هر دو را بپذیرید و برای کامل بودن جنبه تاریک خود را تصدیق کنید و بپذیرید.در مورد آنچه می خواهید فکر کنید و مسئولیت خود و اعمالتان را بپذیرید.دنیای اطراف شما یک آینه است، آینه ای برای هر چیزی که شما فکر می کنید یا باور دارید.این افکار و باورها دنیای شما را می سازند.هر چیزی را که فکر می کنید و انتظار دارید به دست می آورید.به اطراف خود که آینه
شماست نگاه کنید و ببینید چه چیزی را می خواهید تغییر دهید.سپس توجه خود را به درون بازگردانید و آنچه را منعکس کننده این وضعیت است در خود بیابید و این جنبه از خود را تغییر دهید.
در نور گام بردارید و از تاریکی نترسید!

 

ثروتمندان اینگونه می اندیشند...

اغلب انسانهایی که در پی کسب درآمد بیشتری هستند،واقعا نمی دانند که از کجا باید شروع کنند،آنها فقط می دانند که می خواهند ثروتمند شوند اما اینکه نقطه شروع کجاست،برای بسیاری از آنها سوال است.البته بعضی با اندکی افزایش درآمد قانع می شوند اما آنهایی که در پی کسب ثروت فراوانی هستند،این سوال ذهنشان را مشغول کرده که
*از کجا باید شروع کنم؟*

ایمان داشته باشید که می توانید ثروتمند شوید.

اگر کسی گام اول را که ایمان به ثروتمند شدن است ،محکم برندارد،حتی اگر به طور اتفاقی هم ثروتمند شود،بعید است بتواند مدت زیادی در این وضعیت بماند چون در باور ذهنی خود هنوز فقیر است.

محدودیت در کسب موفقیت ،ثروتمند شدن و پیشرفت،ناشی از محدودیتهای ذهنی است که خودمان ایجاد کننده آن هستیم.

همین الان قلم و کاغذی بردارید و ۵ دقیقه به سازمان فکر خود نیم نگاهی بیندازید.باورهایی را که مانعی برای پیشرفت و موفقیت و ثروتمند شدن شما در ذهنتان وجود دارد،یادداشت کنید و این موانع را از ذهن خود بیرون کنید.باید به خود بقبولانید که شایستگی غیرقابل تصورترین هدیه های زندگی را در دنیا دارید.
چه بسا هر روز فرصتهای ارزشمندی در کنار ما پدید می آیند یا گاهی ذهن خلاق انسانی ،الهاماتی در تفکر ما می دمد،که تنها به دلیل باور نداشتن به توانایی پیشرفت و موفقیت به این فرصتها پشت پا می زنیم.تردیدی نیست که انسان به طوری طبیعی و فطری در عرصه های مادی و معنوی قابلیت پیشرفت بی انتهایی دارد.
ادامه دارد....      

قورباغه ها


روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با
هم مسابقه ی دو بدند.
هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود.

جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند

و مسابقه شروع شد....

راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی
بتوانند به نوک برج برسند.
شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید
:
"
اوه,عجب کار مشکلی!!"
"
اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند."
یا

"
هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست.برج خیلی بلند ه!"

قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند.

بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا وبالاتر می رفتند
...
جمعیت هنوز ادامه می داد,"خیلی مشکله!!!هیچ کس موفق نمی شه!"
و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف  ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر.... 
این یکی نمی خواست منصرف بشه، بالاخره بقیه ازادامه ی بالا رفتن منصرف شدند.به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها کسی بود که به نوک رسید!
بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کا ر رو انجام داده؟ 
اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا
کرده؟و مشخص شد که...
 
برنده ی مسابقه کر بوده!!!

 
 
هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید... چون اونا زیبا ترین رویا ها و آرزوهای شما رو ازتون می گیرند--چیز هایی که از ته دلتون آرزوشون رو دارید!
هیشه به قدرت کلمات فکر کنید.
چون هر چیزی که می خونید یا میشنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره
 
پس:
 
همیشه....
مثبت فکر کنید!
 
و بالاتر از اون
کر بشید هر وقت کسی خواست به شما  بگه که به آرزوهاتون نخواهید رسید! 
و هیشه باور داشته باشید
:
ما همراه خدای خودمون همه کار می تونیم بکنیم.