مردی در نمایشگاهی گلدان می فروخت . زنی نزدیک شد و اجناس او را بررسی کرد . بعضی ها بدون تزیین بودند، اما بعضی ها هم طرحهای ظریفی داشتند.
زن قیمت گلدانها را پرسید و شگفت زده دریافت که قیمت همه آنها یکی است
او پرسید:چرا گلدانهای نقش دار و گلدانهای ساده یک قیمت هستند ؟چرا برای گلدانی که وقت و زحمت بیشتری برده است ، همان پول گلدان ساده را می گیری؟
فروشنده گفت: من هنرمندم .
قیمت گلدانی را که ساخته ام می گیرم. زیبایی رایگان است!!!
و زیبایی در همه جای زندگی نمایان است،مهم این است که چگونه نگاه کنیم و چگونه نتیجه بگیریم.باور کنیم که فقط و فقط به ما بستگی دارد!
السّلام علیک یا اَباعبدالله ...
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
با خبران غمت بی خبر از عالمند
هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت
سوختگان غمت با غم دل خرّمند
دهۀ اول محرم 1384 نیز به پایان رسید اما این پایان عشق به حسین نیست.
گلد کوئست یعنی صداقت
گلد کوئست یعنی شجاعت
گلد کوئست یعنی امامت
گلد کوئست یعنی هدایت
گلد کوئست یعنی حمایت
گلد کوئست یعنی لیاقت
گلد کوئست یعنی استقامت
گلد کوئست یعنی دوستی
گلد کوئست یعنی راحتی
گلد کوئست یعنی احترام
گلد کوئست یعنی ارتباط
گلد کوئست یعنی گرمی
گلد کوئست یعنی اطللاعات
گلد کوئست یعنی به روز بودن
گلد کوئست یعنی هدف
گلد کوئست یعنی زندگی
گلد کوئست یعنی حیات
گلد کوئست یعنی همراهی
گلد کوئست یعنی وجود داشتن
گلد کوئست یعنی کمک کردن
گلد کوئست یعنی ارتباط با خدا
گلد کوئست یعنی خود شناسی
گلد کوئست یعنی نظم وترتیب
گلد کوئست یعنی برنامه ریزی
گلد کوئست یعنی پایداری
گلد کوئست یعنی پشتکار
و در آخر گلد کوئست یعنی ثروت و ثروت به معنای واقعی یعنی همه اینها.
باور کنید ، نیروی آدمی ، بی کران است.
باور کنید ،هیچ کاری از اراده آدمی خارج نیست
باور کنید ،که از عشق آفریده شده اید ، پس عشق را بیافرینید.
باور کنید ،خورشید به خاطر شما ، طلوع می کند.
باور کنید ،خدا هیچگاه از بندگانش ناامید نمی شود ولی بندگان او چرا!
باور کنید ، لایق بودن هستید.
باور کنید ، که اکنون مهم ترین لحظه است.
باور کنید ، که روح شما قدرت صعود به ماوراء را دارد.
باور کنید ، که شما هم می توانید
و تمام باورهای خود را از ته دل باور کنید تا زندگی ، شما را باور کند!
نبردهای زندگی همیشه به نفع قویترین ها پایان نمی پذیرد بلکه دیر یا زود برد با آن کسی است که بردن را باور دارد!
در تعطیلات کریسمس، در یک بعد از ظهر سرد زمستانی، پسر شش هفت سالهای جلوی ویترین مغازهای ایستاده بود. او کفش به پا نداشت و لباسهایش پاره پوره بودند. زن جوانی از آنجا میگذشت. همین که چشمش به پسرک افتاد، آرزو و اشتیاق را در چشمهای آبی او خواند. دست کودک را گرفت و داخل مغازه برد و برایش کفش و یک دست لباس گرمکن خرید.
آنها بیرون آمدند و زن جوان به پسرک گفت:
حالا به خانه برگرد. انشالله که تعطیلات شاد و خوبی داشته باشی.
پسرک سرش را بالا آورد، نگاهی به او کرد و پرسید: «خانم! شما خدا هستید؟
زن جوان لبخندی زد و گفت: نه پسرم. من فقط یکی از بندگان او هستم.
پسرک گفت: مطمئن بودم با او نسبتی دارید...
خداوند در بهترین زمان برای ما نشانه ای میفرستد،این ما هستیم که گاهی اوقات نشانه ها را نمیبینیم...
گفته اند:
* اگر خواهان شادی و سعادت یک ساعته هستید کمی چرت بزنید.
* اگر خواهان شادی و سعادت یک روزه هستید به یک پیک نیک بروید.
* اگر خواهان شادی و سعادت یک هفته ای هستید به مسافرت بروید.
* اگر خواهان شادی و سعادت یک ماهه هستید ازدواج کنید.
* اگر خواهان شادی و سعادت یک ساله هستید ثروتی به ارث ببرید.
*اما اگر خواهان شادی و سعادتی برای همه عمر هستید از کاری که می کنید لذت ببرید!
از کاری که می کنید لذت ببرید!هر چند همه اطرافیانتان از آن بد بگویند و یا با آن مخالف باشند،این شما هستید که می اندیشید و لحظه به لحظه زندگیتان بسته به باورهای شخص شماست و نه هیچ کس دیگری.قدر لحظه هایتان را بدانید و قدرتمندانه آنها را زندگی کنید!
مردی همراه با پسرش در جنگلی می رفتند ناگهان پسر بر زمین خورد و درد شدیدی احساس کرد .او فریاد کشیدآآآآه . در حالی که تعجب کرده بود صدایی از کوه شنید آآآآه. بعد با کنجکاوی فریاد زد « تو که هستی ؟» اما تنها جوابی که شنید این بود « تو که هستی ؟»
این او را عصبانی کرد و داد زد « تو ترسویی» و صدا جواب داد « تو ترسویی » به پدرش نگاه کرد و پرسید پدر چه اتفاقی دارد می افتد ؟ پدر فریاد زد «من تورا تحسین می کنم» صدا پاسخ داد « من تورا تحسین میکنم »پدر فریاد کشید« تو شگفت انگیزی» و آن آوا پاسخ داد « تو شگفت انگیزی»پسرک متعجب بود اما هنوز نفهمیده بود چه خبر است. پدر برای او توضیح داد که این پدیده را پژواک می نامند،اما درحقیقت این، زندگی است.
زندگی هر چه را که بدهی به تو بر می گرداند، زندگی آیینه اعمال توست. زندگی تو حاصل یک تصادف نیست بلکه آیینه ای است از کارهای تو.هر آنچه را که می گیریم بازتابی از نگرشها و برخوردهای خود ماست،پس آگاهانه آنچه را که از زندگی می خواهیم انتخاب کنیم!
توان زندگی، به چگونگی نگریستن ما به زندگی بسته است .
افتادن در گل و لای عیب نیست، آنچه عیب است ماندن در گل و لای است با آگاهی از آن!
یک رمز پیشرفت این است که لحظه به لحظه از خود بپرسید:توان زندگی من در چه حد است؟من کجا ایستاده ام؟و بدانید که هنگامی که همه مانند یکدیگرمی اندیشند در واقع کسی نمی اندیشد.به متفاوت اندیشیدنتان افتخار کنید!
روزی اتوبوس خلوتی در حال حرکت بود. پیرمردی با دسته گلی زیبا روی یکی از صندلی ها نشسته بود . مقابل او دخترکی جوان قرار داشت که بی نهایت شیفته ی زیبایی و شکوه دسته گل پیرمرد شده بود و لحظه ای از آن چشم بر نمی داشت .
زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید . قبل از توقف اتوبوس در استگاه پیرمرد از جا برخاست . به سوی دخترک رفت و دسته گل را به او داد و گفت : (( متوجه شدم که تو عاشق این گلها شده ای . آنها را برای همسرم خریده بودم و اکنون مطمئنم که او از اینکه آنها را به تو بدهم خوشحال تر خواهد شد.))
دخترک با خوشحالی گل را پذیرفت و با چشمانش پیرمرد را که از اتوبوس پایین می رفت بدرقه کرد و با تعجب دید که پیرمرد به سوی دروازه ی آرمگاه خصوصی در آن سوی خیابان رفت و کنار نرده ی در ورودی نشست .
بهترین ها را برای بهترین هایی که شایسته اند بخواهیم!
لحظه ای به بته گوجه فرنگی بیندیشید.بته سالم میتواند صدها گوجه فرنگی داشته باشد.برای بدست آوردن یک بته گوجه فرنگی با این همه بار،باید از دانه ای خشک و کوچک شروع کرد.آن دانه شبیه بته گوجه فرنگی نیست.اگر مطمئن نبودید که می تواند بته گوجه فرنگی شود،حتی نمیتوانستید باور کنید.به هرحال،این دانه را در خاک بارآور می کاریدوبه آن آب می دهید و می گذارید بر آن آفتاب بتابد.وقتی نخستین جوانه کوچک سراز خاک بیرون میزند،به آن پا نمی کوبید و نمی گویید:اینکه بته گوجه فرنگی نیست!کاملا برعکس،با شادی نگاهش می کنید و می گویید: چه عالی ،جوانه زده!و مراقب رشد آن خواهید بود.اگر به آب دادن ادامه دهید و بگذارید آفتاب فراوان بر آن بتابد و علفهای هرزرا از پیرامونش درآورید،به موقع یک بته گوجه فرنگی خواهید داشت که شاید بیش از صد گوجه فرنگی لذیذ ثمر دهد.و اینها همه با همان یک دانه ریز آغاز شد.
آفرینش تجربه ای تازه و زندگی نو و جدید نیز بر همین گونه است.زمینی که در آن می کارید،ذهن نیمه هشیار شماست.تجربه نو یکسر در این دانه ریز نهفته است.آفتاب اندیشه های مثبت را بر زندگی تان بتابانید و با کندن اندیشه های منفی که سربرمی آورند،علفهای هرز باغ را ریشه کن کنید.به هنگام مشاهده نخستین نشانه کوچک،به پیشرفت خود بنگرید و با ذوق و شوق بگویید: چه عالی!با قدرت به پیش می روم!آنگاه مراقب رشدش شوید و تجلی آن آرزوی شما میشود!
به کوئستی بودنتان افتخار کنید!